Top Blog
وبلاگ برتر در تاپ بلاگر

گوی آتشین (شیر اژدها)

اژدها - جادو - و گاهی تفریح! به بخش درباره ی من مراجعه کنید

گوی آتشین (شیر اژدها)

اژدها - جادو - و گاهی تفریح! به بخش درباره ی من مراجعه کنید

گوی آتشین چینی(شیراژدها)
اهل: چین - محل سکونت: کوهستان ها - ظاهر: قرمز مایل به زرد با زایده های میخ مانند طلایی پیرامون چهره - چشمان: بر آمده - شعله: قارچی- غذا: خوک ها، انسان ها - تخم ها: زرشکی با خال های طلایی -

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

دراکوولا واقعی؟

سه شنبه, ۲۶ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۱۶ ق.ظ

خون‌آشام‌ها، تخیل یا واقعیت؟!

دراکولا واقعی؟



سال ۱۷۲۵میلادی است. در وین نامه ای دریافت می شود که حاوی گزارشی است از مرگ اسرار آمیز چند تن از اهالی روستایی در مرز بوسنی، که در فاصله زمانی کمی نسبت به یکدیگر به شکل مرموزی کشته شده اند. از مردی به نام پیتر پلوگویوویچ (Peter Plogojovic) نیز به عنوان متهم نام برده می شود، و اینکه قربانیها را در خواب به قتل رسانده است. شگفت اینکه این شخص در زمان اتفاق این وقایع، خود مرده و به خاک سپرده شده بود.

در این زمان، بوسنی بعد از پیروزی بر عثمانها در سال ۱۷۱۸ متعلق به اطریش است. از طرف سازمان ارتش اطریش، گروهی برای بازرسی و روشن کردن این قتلها به بوسنی فرستاده می شوند. پزشکی نیز همراه این گروه است که وظیفه دارد گزارشی تهیه کرده و آنرا به مرکز بفرستد. آنچه در گزارش این پزشک در مورد جسد پلوگویوویچ آمده است، بی شک باور نکردنی است: ” جسد، به غیر از بینی که کمی تغییر شکل داده است کاملا تازه است. ناخنها افتاده اند و به جای آنها ناخنهای تازه رشد کرده اند. همینطور ​پوست کهنه که رنگی متمایل به سفید دارد، جای خود را به پوست تازه داده است.دستها، پاها و بقیه اعضای بدن در زمان حیات نمی توانستند بهتر از اکنون باشند. در دهان جسد مقداری خون جمع شده است که احتمالا از بدن مقتولین مکیده شده است.”

خبر خون آشامهایی که با مکیدن خون گروهی، آنها را به قتل رسانده اند، در تمام اروپا پخش می شود. گزارش مرگهای مشابهی در سالهای ۱۷۲۷،۱۷۳۱و۱۷۳۲ به دست می رسد. کم کم بسیاری از عالمان غرب درباره “جویدن و مکیدن مردگان” بحث می کنند. کلمه ومپایر (Vampire) در مدت کوتاه چند سال، وارد زبانهای کشورهای غربی می شود و به این صورت یکی از هراس انگیز ترین هیبتها، از درون قبر تاریک خود وارد دنیای زندگی مردم عامه می شود



وامپایر، نه یک هیولا است و نه یک روح، بلکه یک جسد زنده است، مرده ای که مرتبا باز می گردد، از قبر خود بیرون می آید برای کشتن. او نیروی زندگی را از وجود دیگران می گیرد و قادر است به موجودات دیگری مانند خفاش، گرگ یا موش تغییر شکل دهد. شکل ظاهری او به یک مرده شبیه است، و البته جسدی که اعضای آن سالم مانده است؛ چشمهای خیره و تشنه خون، دندانهای نیش تیز و برنده، دهان آمیخته با خون، ناخنهای بلند. به نور بسیار حساسیت دارد و تنها شبها از قبر خود بیرون می آید و به شکار می رود. چطور یک انسان تبدیل به یک خون آشام می شود؟ طبق داستانهای رومانی، رعدو برق شدید هنگام تولد، یا تولد نوزاد با موی خیلی زیاد می تواند دلیل باشد، یا اگر هنگام دفن مرده اشتباهی روی دهد یا شخصی از طرف یک وامپایر مورد حمله قرر گیرد، در همه این حالتها جسد او می تواند تبدیل به یک خون آشام شود. افراد خارج از فرم جامعه، بیشتر در معرض خطرند؛ دزدها، جنایتکاران، فاحشه ها، کسانی که بسیار دیر یا خیلی زود می میرند و خلاصه هر فرم غیر نرمال بودن.
وامپایرها بسیار به سختی می میرند، قابلت زنده ماندن آنها تقریبا بینهایت است. تنها نابود کردن آنها راهی برای نجات از دست آنهاست. برای این منظور، اهالی روستا به دور هم جمع می شوند (معمولا یک کشیش نیز در بین آنها هست)، و تابوتهای مردگان را از قبر بیرون می آورند و در جسدها به دنبال نشانه های وامپایرها می گردند، اگر جسد متلاشی شده باشد، دوباره آنرا به تابوت و قبر خود بر می گردانند، در غیر این صورت یک چماق که سر آن تیز شده است را به قلب آن فرو کرده و بعد از آن سر جسد را قطع می کنند و باقی مانده جسد را سوزانده و خاکستر آنرا به روی قبر پخش می کنند.

هنوز قرن ۱۸ میلادی است. بحثها درباره خون آشامها همچنان ادامه دارد و ظاهرا موضوع آسانی نیست! حتی از این پدیده به عنوان نشانه ای برای زندگی ماورای طبیعی نام برده می شود و بحث در این باره با بحث زندگی پس از مرگ همراه می شود یا حتی آنرا داغتر می کند. به خصوص این سوال مطرح می شود که آیا پس از مرگ، جسد از زندگی خالی می شود یا اینکه تا مدتی هنوز نشانه های زندگی در آن وجود دارد


امروز وقتی به گزارش پزشکی که در سال ۱۷۲۵ در باره جسد “سالم” نوشته شده، نگاه می شود، می توان گفت که اطلاعات آن زمان درباره بیولوژی و دوره پوسیدگی جسد، بسیار کم بوده است. امروزه می دانیم که در بدن انسان مرده، گازهایی تولید می شود که آنرا مانند بادکنک باد می کند و تا مدتی ظاهرا جسد سالم یا حتی کاملا تازه به نظر می رسد. در طی پروسه پوسیده شدن، مایعاتی نیز در سینه جسد جمع می شوند و که گاهی از دهان یا بینی به بیرون تراوش می کنند و این تصور به وجود می آید که در دهان مرده خون جمع شده است یا از جسد صداهایی شنیده می شود. به علاوه پوست در طی همین جریان کم کم به عقب کشیده می شود و به این علت به نظر می رسد که ناخنها رشد کرده اند. کم کم ناخنها از جای خود جدا می شوند و پوست صورتی رنگ زیر ناخنها این تصور را به وجود می آورد که ناخنهای تازه در حال روییدن هستند.

در سال ۱۷۵۶ برای اولین بار گزارش جرج تالار(Georg Tallar) وجود خون آشامها را یک تعبیر اشتباه از نوعی بیماری که بر اثر بد غذایی و پر خوری به وجود می آمد دانست و اظهار کرد که در اثر این بیماری و تبهای تند، خون آشام مانند کابوسی به سراغ این بیماران می آید و کل داستان خون آشامها چیزی جز یک خرافه مردم عامه نیست، و به این ترتیب خون آشام برای اولین بار از دنیای واقعیت به جرگه خرافات پیوست. بسیار بعد، در سال ۱۹۸۴لیونل میلگرام  پزشک آمریکایی نیز سعی کرد به وجود آمدن این پدیده را از راه علمی توضیح دهد. او در این سال مقاله ای درباره نقش هموگلوبین و تاثیر کمبود وجود آن درخون نوشت و از بیماریی به نام “مربوس گونتر”  نام برد، که باعث حساسیت زیاد در برابر نور، پیوره(که دندانها را درازتر به نظر می رساند) و قرمز شدن دندانها در برابر نور،کم خونی (و در نتیجه سفیدی پوست) و تولید زیاد موی بدن می شود. او حتی حساسیت “خون آشام” در برابر سیر را نیز به این ترتیب توضیح داد که سیر دارای آنزیمی است که علائم این بیماری را شدت می دهد و برای همین این بیماران نسبت به سیر حساسیت دارند. مشکل این توضیح در اینجاست که این بیماری بسیار نادر است و تا به حال تنها ۲۰۰ مورد آن شناسایی شده است و نسبت دادن آن به تعداد کشته شدگان روستای بالکان در آن زمان نمی تواند از نظر رقمی کاملا درست باشد. در اینباره توضیح متخصص پوست اسپانیایی ژوان گومز آلونزو  در سال ۱۹۸۲ که این پدیده را به بیماری هاری نسبت داد، درست تر به نظر می رسد. شخصی که به بیماری هاری دچار می شود، دچار توهم، کابوس، بی خوابی و رفتار غیر طبیعی است. اثر زخم گاز گرفتگی در بدن او ابتدا دردناک است و بعد کم کم این درد به تمام بدن متقل و بدن دچار گرفتگیهای شدید ماهیچه ای می شود که چهره او را به طور هراسناکی به نظر می رساند و چون بیمار نمی تواند آب دهانش را فرو دهد، در دهانش کف و مایعات دیگر جمع آوری می شود. به این ترتیب می توان این را نیز توضیح داد که چرا پدیده خون آشامی به طور پریودی در طو​ل این چند دهه ظاهر شده است، چرا که هاری بیماریی است که گاهی بیشتر و گاهی کمتر در بین مردم ظاهر می شود. با همه اینها یک توضیح کامل علمی برای به وجود آمدن تصور پدیده خون آشام در بین مردم آن زمان وجود ندارد


مدتها بعد از اینکه وامپایر از دنیای واقعیت بیرون رانده شد، در قرن ۱۹ میلادی دوباره در عالم ادبیات و سینما متولد شد. در سال ۱۸۷۵ برام استوکر رمان معروف “دراکولا” را نوشت و به این ترتیب داستان فراموش شده خون آشامها دوباره در تاریخ فرهنگ غرب یاد آوری شد. دراکولا در رمان استوکر، یک کنت بسیار جذاب و در عین حال رعب آور است. نام دراکولای رمان، برگرفته از نام فردی تاریخی به اسم “ولاد دراکول” است که شاهزاده ای رومانی بود و از طریق پدر خود وارد گروه “اژدها” شد که برای جنگ صلیبی با عثمانیان تشکیل شده بود و به همین خاطر نیز صاحب این نام شد؛ ولاد دراکول به معنی “اژدهای کوچک” است. از آن گذشته، “دراک” در زبان یونانی شیطان نیز معنی می دهد. نام ولاد دراکول به عنوان فرمانده ای بیرحم در تاریخ ثبت شده است؛ طبق روایتی او نزدیک به ۲۴۰۰۰ ترک عثمانی را به چوب کشید. امروزه قصر محل سکونت او در ترانسیلوانیا  تبدیل به مکانی توریستی شده است که روزانه بازدیدکننده های بسیاری دارد.

وامپایر. دراکولا. آیا او در ادبیات تنها یک موجود خیالی نیست؟ البته. اما این پدیده، محتوی سوالهای مهمی در رابطه با بیماری، تغذیه، ….، مرگ، قدرت، جاودانگی یا خدا است. وامپایر همیشه “آن دیگری”  است، و به این عنوان، نماد متفاوت بودن و جدایی و مرز بندی است. با این وجود او دائم با جامعه سالمها و نرمالها در ارتباط است. به عنوان فیگوری که در مرز قرار دارد، دائم بین دو دنیا در حال نوسان است: بین مرگ و زندگی، این دنیا و آن دنیا، بین انسان و حیوان، بین رویا و بیداری، بین نرمال بودن و انحرافی بودن، بین سالم و دیوانه. حتی زمانهایی که در آنها تحول در جسد رخ می دهد و او تبدیل به دراکولا می شود نیز زمانهای مرزی هستند؛ نیمه شب، غروب و طلوع خورشید. از آنجا که وامپایر همبستگی نزدیک نرمال بودن و غیر نرمال بودن را به تصویر می کشد، همواره باورها و دانش ما را تحت سوال قرار می دهد و این موضوع را مطرح می کند که کجا زندگی خاتمه می یابد و کجا مرگ شروع می شود و چه محدوده ای بین این دو نقطه وجود دارد، اینکه خون به عنوان نیروی زندگی چه نقشی برای ما بازی می کند و ما چگونه تولید مثل می کنیم.

در قرن ۱۹ میلای،موضوع خون آشام و دراکولا، موضوعاتی از مسائل جنسی را نیز در بر می گیرد که در آن زمان جز نزد پزشک از آنها صحبتی نمی شده است، موضوعاتی مانند تجاوز، سادیسم جنسی(تمایل وامپایر برای جویدن و مکیدن و آزار دادن) و مازوخیسم جنسی (تمایل به آزار بینی پنهان در وجود قربانیان زن او)، یا نکروفیلی( تمایل جنسی به مردگان). یکی از بارزترین نشانه های دراکولا فرو کردن دندانها در گردن زنهای قربانی اش است، و گاز گرفتن گردن یک رفتار جنسی است. دراکولا تنها بدن قربانیهای خود را در بر نمی گیرد، بلکه روح آنها را نیز تسخیر می کند، او آنها را وارد حالتی خلسه وار می کند( چیزی که با هیپنوتیزم قابل مقایسه است)، طوری که در آن اختیاری از خود ندارند، نیروی اراده شان فلج می شود و خود را به دست تمایلاتی که در ضمیر نا خودآگاهشان قرار دارد می سپارند. در اینجا می شود رد پیدا شدن ایده “ضمیر نا خود آگاه”را نیز دنبال کرد، همینطور رابطه نابود کننده بین عامل و قربانی و رلهای جنسیتی آن زمان ، وقتی مرد در جایگاه عامل سادیست، و زن در نقش قربانی مازوخیست قرار می گیرد. آنچه می خواهم بگویم این است که به عنوان داستانی برخیزنده از روحیه آن زمان، می توان به بسیاری از خواسته ها، مشکلات، مسائل و سوالهای مردم آن زمان پی برد. اگر فیلمهای مربوط به دراکولا را دنبال کنیم ، می ببیبینم که این تاثیر روحیه زمانه، خود را در سینما، در طی گذشت سالها با تغییراتی که در ماهیت وامپایر به وجود می آید، به خوبی نشان می دهد؛ در حالیکه در اولین فیلمهای ساخته شده، وامپایر به عنوان موجودی کاملا خبیث و بدون کوچکترین فکر و اراده ای که مانند حیوانات از روی غریزه دست به کشتار می زند، نمایش داده می شود، در فیلمهای جدیدتر، مانند فیلم “دراکولا”، او با همه خصوصیتهای خونخوارانه مخصوص به خود ، عاشق است و با نیروی عشق دوباره “جوان” شده و حتی یافتن معشوق برای او تبدیل به یک میسیون می شود، و در فیلم “مصاحبه با یک خون آشام” ، وامپایرها دارای دنیای درونی خیلی پیچیده تری هستند و سوالهایی فلسفی را در پیش می کشند، به دسته های خوب و بد تقسیم می شوند، گاهی حس انسانی دارند، بر خلاف غریزه طبیعیشان نمی خواهند باعث قتل بشوند، تنها هستند، و از جاودانگی خود ناراضی اند. دختر وامپایر کوچک از اینکه نمی تواند هیچگاه بدن زنانه ای داشته باشد به سر حد مرگ ناامید است و با اینهمه مرگ را پیدا نمی کند.(حالا که صحبت از فیلم مصاحبه با یک خون آشام شد، این را هم بگویم که این فیلم بر اساس رمانی از آنا رایس ساخته شده است، که گفته می شود در آغاز با به فیلم کشیده شدن رمان خود مخالف بود، اما بعد از دیدن اولین صحنه های ساخته شده و بازی عالی تام کروز در نقش “لستات”، نه تنها موافقت کرد بلکه خود نیز در کار ساختن فیلم کمک کرد).

وامپایر البته همیشه موجودی خارج از اجتماع و در لب مرز نیست، بلکه می تواند نقش پادشاهی را داشته باشد. ولتر از کلمه خون آشام، به عنوان صفتی برای خون آشامهای واقعی جامعه استفاده کرد- بدون دلیل نیست که وامپایرهای ادبیات، معمولا از خانواده های سلطنتی هستند.

یک عنصر جدانشدنی از وامپایر، خون است. وامپایر خون قربانیان خود را می مکد و با این روش تولید مثل می کند، نوعی پارادوکس تولد برای مرگ، که برای نمایش دادنش از نقش سنتی و سمبلیک خون به عنوان نیروی زندگی استفاده می شود. اما این مکیدن خون جنبه دیگری نیز دارد: وامپایر با این عمل نه تنها دستور انجیل را زیر پا می گذارد ( طبق کتاب مقدس قدیم، نوشیدن خون حرام است)، بلکه از سنن انجیلی برای خود استفاده می کند و به عنوان مثال با نوشیدن خون ، تبدیل به یک “نامرده” می شود و عمر جاودان پیدا می کند، چیزی که در انجیل برای مسیح در نظر گرفته شده است؛ بیدار شدن دوباره گوشت و زندگی جاودان. به این ترتیب، وامپایر به عنوان موجودی زاده شده در جهنم نمایش داده می شود و به این خاطر مخالفان او با حربه های خدایی به جنگ او می روند، مانند صلیب یا آب مقدس. به خصوص در رمان استوکر، دراکولا یک یاغی در برابر خدا است.

آبراهام ون هلسینگ در رمان دراکولا مرتب تکرار می کند که: “نگران نباشید خانم مینا، دراکولا برای همیشه مرده است!” و چه اشتباهی می کرد! کنت نامردنی در برابر تعقیب کننده های خود ایستاده و می گوید: «تصور می کنید که مرا رانده اید، اما من خیلی بیش از اینها هستم. انتقام من تازه آغاز شده است. من آنرا بین دهها قرن تقسیم می کنم و زمان نیز به نفع من کار خواهد کرد.»

منبع:شگفتیها

نظرات  (۱۰)

دوست عزیز ممنون از تبادل لینک و اینکه افتخار دادید لینک شما هم در صفحه نخست ما قرار گرفت خسته نباشید
SALAM be manam sar bezan khoshhal misham
یا خدا ترسیدم این چیه بیایا نیومدی ناراحت میشمwww.milisa.blogfa.comبا نظر بدون نظر نیا
سلام
وب جالبی دارید.
ممکنه این کارها از سوی گروه هایی مانند شیطان پرستها باشه.با عقل که جور در نمیاد.
پاسخ:
سلام
برای این فهمیدن این جور مطالب باید اینجور چیز هارو کامل درک کرد ( کار هرکی نیست )
ینی بشه فهمید چه جادویی امکان واقعی شدن داره چه جادویی نداره
چه چیز هایی واقعیه یا چه چیز هایی نه (مثلا اژدها واقعیه یا نه؟ )
در جواب شما هم باید بگم در واقع این کار ها مختص به شیطانه
زمانی که دو فرشته سحر و جادو رو به انسان آموختن انسان از آن در کار های بد استفاده کرد
قبل از قیام حضرت سلیمان نیز شیاطین به طرفداران و یارانشون سحر و جادو رو یاد میدادن به خاطر همین حضرت سلمان بعد از قیامش تمام کتاب های در مورد سحر و جادو رو جمع کرد او اونارو تو مسجد نبی دفن کرد (قعله ی حضرت سلمان)
بخاطر همینه که اسرا**یل سال ها مشغول به کدن مسجد نبی بود ولی فهمید که تمام اون کتاب ها در اثر گذشتن زمان از بین رفتن
اما نمیشه گف یاد گرفتن جادو یعنی شیطان پرستی ! (لعنت خدا بر شیطان )

کور شدم تا خوندم.هنگام انتخاب رنگ متن به رنگ وبلاگ دقت داشته باشید.لطفا
پاسخ:
سلام
حق با شماست من عذر می خوام
سلام لطفا به سایت من هم بیاید راجب شیطان پرستیهwww.alitanli.blogfa.com
سلام من خون اشام هارو دوست دارم میتوانید  دستورات  تبدیل انسان به پری دریایی یا خون اشام رو هم بنویسید? 
ببخشید لطفا ورد تبدیل شدن به گرگینه رو هم قرار بدین 
گرگینه شدن از بزرگ ترین آرزو های منه خواهش میکنم قرار بدین
چه جوری باید به الاغ تبدیل بشیم؟؟؟؟ سخته؟؟؟
خود تونو مشغول تلو کینز هیپنو تیزم نمی دونم این پرتو پرت  ها که به جایی نمی برنتون اینه در برابر جادو قطره ای آب تو اقیانوسه!!!برید دنبال آرزو های بلن تر  اگه اعتقاد دارید (جاو دانگی ) (زندگیه جدید )(عصر جدید )     آگه نمی خوایین  برید راه زندگی طبیعی انسان یعنی(تولد . رشد . تحصیل .بلوغ .کارو تلاش. تشکیل زندگی .  پیری و مرگ)و بعد به دنیای دیگتون برسید .  آخرت >     امااااا .   اگه هدف دارید(((جاودانگی ) (ازبین بردن ظلم به انسان )(زندگیه جدید ) (جسمی جدید ) (عصر جدید.. عصری که دیگه انسان ها نگران * طلم * ترس *اندوه *مرگ* نیست)اصل هدف فاشیسم>          بما ملحق شین تابه آرزو های درونیتون .برسید . برسید . برسید .>>>
برای شروع کتاب مرجان جادورو بادقت مطالعه کنید و اگه دونستید روند چجوریه و خواستار ادامه شدید به سمت یکی از شیخ ها برید و از آن ها در خواست اگردی کنید ((نباید حتی تصور خیانت به علوم رو تو سر داشته باشید چون...))*و بعد یکی از4 مسیر  جادو رو دنبال کنید .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی