Top Blog
وبلاگ برتر در تاپ بلاگر

گوی آتشین (شیر اژدها)

اژدها - جادو - و گاهی تفریح! به بخش درباره ی من مراجعه کنید

گوی آتشین (شیر اژدها)

اژدها - جادو - و گاهی تفریح! به بخش درباره ی من مراجعه کنید

گوی آتشین چینی(شیراژدها)
اهل: چین - محل سکونت: کوهستان ها - ظاهر: قرمز مایل به زرد با زایده های میخ مانند طلایی پیرامون چهره - چشمان: بر آمده - شعله: قارچی- غذا: خوک ها، انسان ها - تخم ها: زرشکی با خال های طلایی -

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
پیوندهای روزانه

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «افسانه» ثبت شده است

" فقط چوبتو محکم جلوت نگه دار ، رو زمین قدم وردار ، ما تو رو به هر جا که بخوای می بریم "

در مورد اتوبوس شوالیه :
اتوبوس شوالیه یک اتوبوس سه طبقه به رنگ بنفش تیره است که بالای بار بندش نوشته ای طلایی دارد . اتوبوس شوالیه برای جا به جایی ضروری جادوگران آماده شده است . تمام چیزهایی که بهش نیاز دارند در چوبدستی شان گسترش یافته است به طوری که حتی امکان دارد بتوانند یک صندلی در اتوبوس شوالیه برای گردش دور انگلستان رزرو کنند .
استن شانپایک بلیط جمع کن اتوبوس شوالیه است که یونیفورمی به رنگ بنفش می پوشد و گوش هایی بر آمده با صورتی جوش دار دارد . استن حدودا 18 ساله است . ارنی پراگ راننده ی اتوبوس شوالیه است که لباس جادوگری کهنه ای با عینکی ضخیم دارد . راننده و بلیط جمع کن روی صندلی راحتی جلوی اتوبوس مینشینند . در طول شب ، هیچ صندلی ای کف اتوبوس وجود ندارد بلکه شش عدد تخت برای مسافران تعبیه شده است . در طول روز تخت ها جاشون را به صندلی هایی راحتی میدهند که برای مسافران تهیه شده است . شمع هایی که روی دیوارها وجود دارند اتوبوس را روشن می کنند همچنین برای رفتن به طبقات بالا تر پلکانی چوبی تهیه شده است . اگر مردم مواظب خودشان نباشند احتمال زمین خوردن در طول سفر وجود دارد . کرایه رفت و آمد از لیتل وینگینگ تا لندن ۱۱ سیکل است که در صورتی که دو سیکل بیشتر پرداخت شود شکلات داغ ، و در صورتی که دو سیکل دیگر اضافه پرداخت شود مسافران یک ظرف آب داغ خواهند گرفت . مطابق با گفته ی استن ، اتوبوس شوالیه به هر جایی که مسافران بخواهند سفر میکند ، حتی اگر خیلی دور باشد .

منبع : دنیای جادوگری
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۲۳:۲۸
سعید پ.ر

جغدی که به راه شرق می رفت , خسته و مانده از راه در جنگلی فرود آمد . فاخته یی که نیز از خسته گی راه مانده بود پرسید :
_به کجا می روی ؟ گویی به راه شتاب بسیار داری .
جغد گفت : _ آشیان و سرزمینم را وانهاده به جانب شرق می روم تا آشیانی دیگر بنا نهم به دیاری دیگر.
_ چه پیش آمده است که ترک یار و دیار بگویی ؟
_ مردم سرزمین غرب که مرا خوش نمی دارند و آواز مرا ناخوش می شمارند.
فاخته گفت :
_ آه , اگر چنین است دیگر کردن آشیان کاری بی نتیجه است .
_ چه باید کرد ؟
_آشیان را بگذار و آوازت را دیگر کن !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۳۲
سعید پ.ر

چنین گفته اند که شاهزاده ای به داشتن اژدها شوق بسیار داشت و نقاشان چیره دست بر در و دیوار و ستون های قصرش اژدهای بی شمار نقش کرده بودند . چنان که در منظر وی از هر سو اژدهایی بود .
چون اژدهای واقعی از این عشق عجیب خبر یافت از آسمان به کاخ شاهزاده فرود آمد تا به دیدار خویش دلشادش کند . و در این هنگام سرش بر آستانه ی دروازه ی شرقی قصر قرار گرفت , دمش بر دروازه ی غربی !
اما چون چشم شاهزاده بر اژدها افتاد , با فریادی از وحشت بر جست و با شتاب دیوانه گان پا به گریز نهاد .
و فرزانه گان عهد گفتند :
_ شاهزاده  دوستار اژدها نبود . آنچه او دوست می داشت   , نقش اژدها بر ستون های تالار و دیوارهای قصر بود !
                                                                 
                                                                    افسانه های کوچک چینی
                                                                            ترجمه : احمد شاملو

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۲۹
سعید پ.ر