سلام دوستان
بعد از مدت زمان زیادی برگشتم
ولی چرا رفتم و چرا برگشتم؟
جریان اینه:
اوایل شروع کار این وبلاگ عده ی زیادی بهم گفتن که جادو در زمان حال یاد گرفتنش غیر ممکنه
به قول معروف خورد تو ذوقم یه مدت بی خی شدم تا اینکه به یه جاهایی رسیدم
مقدمات و آماده کردن بدن برای اجرای افسون ها رو پیدا کردم
ولی از انگاری قسمت من نبود
بدنم قدرت انجامشون رو نداشت
سه بار تلاش کردم
بار اول دست و پام لرزیدن گرفت منم ترسیدم ادامه ندادم
بار دوم دست و پام لرزید به حساب نیاوردم یه دفعه قلبم به شدت عجیبی قدرت گرفتن و با قدرتی شروع به ضربه شدن کرد که ریه هام از شدت ضربه تکون می خورن ( کل بدنم همینطور بود) مغزم هم به سرم فشار عجیبی می اورد برای همین از ترس فلج شدن ولش کردم
از اون به بعد وضعیت درونم خیلی به هم ریخته بود... حتی درس ها هم خیلی خیلی ضعیف شده بود... حتی وقتی تو خیابون قدم می زدم قلبم با سرعت و قدرت زیاد میزد...
یه مدت گزاشت اصلا فرقی نکردم
بار سوم هم اجرا کردم
این دفعه دست و پام لرزید ولی تا قلبم می خواست مثل دفعه ی قبل بشه ولش کردم
اصلا وضعیت بدنی خوبی نداشتم..(افتضاح بودم)
یه مدت گزاشت اصلا یه ذره هم بهتر نشدم
اخر سر یه چیزی مثل پادزهر اون کارای قبلی رو پیدا کردم
این بار هم (خاک بر سرم کنن) پادزهر رو انجام دادم وضعیتم خیلی فرق کرد .. بازم انجام دادم وضع بدنیم واقعا عالی بود... یکمم انجام دادم اینکی دیگه یکم اضافه بود و یکم حالم شبیه قبل کرد.
از اون موقع به بعد واقعا ترسیدم از جادو فرار کردم و خودمو با عنوان اینکه جاود وجود نداره گول زدم
ولی اخر سر دیدم نشد
بدننم قادر به انجام دادنش نیست ولی مغزم که قادر با یاد گرفتنش هست؟!
این تجربه ی من بد تجربه ی دیگه ای دارین لطفا بزارین ما هم بدونیم
سال ۱۷۲۵میلادی است. در وین نامه ای دریافت می شود که حاوی گزارشی است از مرگ اسرار آمیز چند تن از اهالی روستایی در مرز بوسنی، که در فاصله زمانی کمی نسبت به یکدیگر به شکل مرموزی کشته شده اند. از مردی به نام پیتر پلوگویوویچ (Peter Plogojovic) نیز به عنوان متهم نام برده می شود، و اینکه قربانیها را در خواب به قتل رسانده است. شگفت اینکه این شخص در زمان اتفاق این وقایع، خود مرده و به خاک سپرده شده بود.
در این زمان، بوسنی بعد از پیروزی بر عثمانها در سال ۱۷۱۸ متعلق به اطریش است. از طرف سازمان ارتش اطریش، گروهی برای بازرسی و روشن کردن این قتلها به بوسنی فرستاده می شوند. پزشکی نیز همراه این گروه است که وظیفه دارد گزارشی تهیه کرده و آنرا به مرکز بفرستد. آنچه در گزارش این پزشک در مورد جسد پلوگویوویچ آمده است، بی شک باور نکردنی است: ” جسد، به غیر از بینی که کمی تغییر شکل داده است کاملا تازه است. ناخنها افتاده اند و به جای آنها ناخنهای تازه رشد کرده اند. همینطور پوست کهنه که رنگی متمایل به سفید دارد، جای خود را به پوست تازه داده است.دستها، پاها و بقیه اعضای بدن در زمان حیات نمی توانستند بهتر از اکنون باشند. در دهان جسد مقداری خون جمع شده است که احتمالا از بدن مقتولین مکیده شده است.”
خبر خون آشامهایی که با مکیدن خون گروهی، آنها را به قتل رسانده اند، در تمام اروپا پخش می شود. گزارش مرگهای مشابهی در سالهای ۱۷۲۷،۱۷۳۱و۱۷۳۲ به دست می رسد. کم کم بسیاری از عالمان غرب درباره “جویدن و مکیدن مردگان” بحث می کنند. کلمه ومپایر (Vampire) در مدت کوتاه چند سال، وارد زبانهای کشورهای غربی می شود و به این صورت یکی از هراس انگیز ترین هیبتها، از درون قبر تاریک خود وارد دنیای زندگی مردم عامه می شود
داستان های دراکولا و خون آشام همیشه یکی از موضوعات ترسناک در میان کتاب و صنعت سینما بوده است و به نظر می رسد این افراد در دنیای واقعی نیز حضور دارند. “جولیا کاپلس” یک خون آشام واقعی است که نزدیک به ۳۰ سال است تنها از خون استفاده کرده است و معمولا خون مورد نیازش را از افرادی که قصد فروش خون دارند میگیرد. او این عادتش را از علاقه دوران بچگی خود به خون آشام ها می داند.
این خانم امریکایی در دوران کودکی در میان طرفداران دراکولا برای اولین بار خون نوشیده است و از آن پس برای مدت ۳۰ سال است که ماهانه نزدیک به ۲ لیتر خون مصرف می کند. جالب است که این خانم ۴۵ ساله در این مدت به بیماری خاصی نیز دچار نشده است و حتی دو بچه هم دارد.
به گزارش تکناز،او می گوید معمولا خون از افرادی که قصد فروش خون دارند می خرد و با نوشیدن آن احساس سلامتی کامل می کند و حسی را که یک خون آشام خواهد داشت را حس خواهد کرد. البته او در ادامه متذکر شد که در این مدت دارای مشکلات روانی نیز شده است.
منبع:شگفتیها
این آموزش به تمرینهایی ساده می پردازد که با انجام آنها می توانید اجسام را توسط نیروی ذهن به حرکت درآورید. حرکت اجسام توسط نیروی ذهن را تله کینزی یا به انگلیسی (telekinesis) می گویند.
۱ – یک عدد سوزن یا هر وسیله ای شبیه به آن
۲ – یک تکه کاغذ یا مقوای نازک به ابعاد تقریبی ۵ در ۵ سانتیمتر
۳ – محیطی آرام وبه دور از هر عامل مزاحم
ابتدا کاغذ را به صورت قطری در هر دو جهت تا بزنید به طوری که بعد از تا زدن کاغذ به صورت یک هرم در آید. سوزن را به صورت عمودی در جایی مهار کنید بهتر است سوزن را از قسمت ته در یک تکه شمع یا چیزی شبیه آن فرو ببرید. کاغذی که به صورت دقیق تا خورده است را از قسمت گودی آن بر روی سوزن قرار دهید. سپس در فاصله ۲ متری کاغذ بنشینید فاصله کمتر از این باعث میشود که جریان تنفس شما مو جب حرکت کاغذ شود وفاصله بیشتر مو جب تضعیف نیروی جنبش روانی میشود.
در ابتدا بهتر است که ۱۵ دقیقه ای تمرین ریلکسیشن (تن آرامی) ساده ای انجام دهید که این کار به بهتر انجام شدن تمرین کمک زیادی میکند. بعداز تن آرامی همانطور که گفتم در فاصله تقریبی ۲ متری کاغذ بنشینید وشروع به تمرکز کردن به کاغذ نمایید. در ذهن خود اینگونه تلقین نمایید که نیرویی از چشمان شما خارج شده وموجب حرکت کاغذ میشود. در حین تمرکز هیچ نیازی به فشار آوردن به خودتان نیست تنها با تمرکز و نگاه مستمر به کاغذ میتوانید آن را حرکت دهید.
من در نوبت دوم تمرین موفق به حرکت دادن کاغذ شدم. در ابتدای تمرین ممکن است چشمهای شما خسته شود که بهتر است هر موقع احساس خستگی کردید برای لحظاتی چشمان خود را ببندید. باید توجه داشته باشید که تمرین را در مکانی انجام دهید که هیچگونه حرکت هوا وجود نداشته باشد. در ابتدای تمرین هدف شما فقط حرکت دادن کاغذ باشد با پیشرفت در اینکار شما میتوانید جهت حرکت کاغذ را نیز تعیین کنید.
با انجام این تمرین شما از پیشرفت خود و همچنین از نیروهای نهفته در وجودتان بسیار متعجب خواهید شد. بعد از پیشرفت در تمرین با کاغذ شما میتوانید این تمرین را با با شعله شمع یا چوب کبریت بر روی آب نیز انجام دهید. من با تمرین موفق شدم با نگاه کردن به سیم تلفن آنرا به حرکت در آورم. شما نیز میتوانید با تمرین اجسام سنگین تر را نیز به حرکت در آورید.
در ابتدا از تمرکز طولانی خودداری نمایید و به تدریج مدت زمان آن را افزایش دهید این تمرین هیچگونه خطری برای تمرین کننده ندارد. در این تمرین احتیاجی به دید محیطی نیست بهتر است با نگاه مستقیم و تلقین ذهنی اقدام به حرکت دادن کاغذ نمایید نیرویی که باعث حرکت کاغذ میشود از چشمها نشات نمی گیرد بلکه برای تعیین جهت حرکت نیرو باید به جسم نگاه کنیم من بعضی مواقع با چشمهای بسته و تنها با نیروی ذهنی کاغذ را حرکت میدهم. برای نتیجه مطلوبتر می توانید از نیروی مغناطیسی کف دستان (بعد از تمرین گوی انرژی) کمک بگیرید البته در این صورت باید جریان هوای نفستان را کنترل کنید تا باعث حرکت کاغذ نشود. این تمرین را می توانید از ۱۵ دقیقه تا حد اکثر نیم ساعت و ۲ نوبت در روز انجام دهید هر چه جسم سبکتر باشد نتیجه بهتر خواهد بود. مسلما کاغذ بهتر است.
منبع:شگفتیها
معمولاً بزرگترین خطری که موقع مواجه شدن با ارواح (Ghosts) ما را تهدید می کند این است که مجبور شویم شلوارمان را عوض کنیم! اما ارواح عذاب دیده و شکنجه دیده مردگان همیشه بی خطر از آب درنمی آیند. گاهی مردگان یاد می گیرند چگونه با دنیای ما ارتباط برقرار کنند. این روح های ناآرام همان ارواح خبیث (Poltergeist) هستند که بر اساس داستان ها، گاهی می توانند به شدت شرور و بی رحم باشند. ارواحی که داستان آن ها در اینجا روایت خواهد شد از آن دسته ارواحی هستند که مطمئناً هیچ دوست ندارید سر و کله شان توی زیرزمین و انباری خانه تان پیدا شود. ضمناً فراموش نکنید که این ها فقط داستان های ارواح هستند. راست و دروغش پای گوینده ها!
در افسانه های شرقی قدیم آمده است که یکی از پادشاهان بزرگ برای جاودانه کردن نام و پادشاهی خود تصمیم گرفت که قصری باشکوه بسازد که در دنیا بی نظیر باشد و تالار اصلی ان در عین شکوه و بزرگی و عظمت ستونی نداشته باشد !!!
اما پس از سالها و کار وتلاش و محاسبه ، کسی از عهده ساخت سقف تالار اصلی بر نیامد و معماران مدعی زیادی بر سر این کار جان خود را از دست دادند تا اینکه ناکامی پادشاه او را به شدت افسرده و خشمگین ساخت و دست آخر معلوم شد که معمار زبر دست و افسانه ای به نام سنمار وجود دارد که این کار از عهده او بر می آید …
بقیه در ادامه ی مطلب